برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 190
برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 188
برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 164
برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 138
امروز با خانواده تو خونه نشسته بودیم،بعد داشت تبلیغ کانون قلم چى رو نشون میداد،یدفعه خاله بنده اومد نظر بده،گفت این تبلیغ قانون کلم چى ...،
بنده خدا دیگه حرفشو نزد،ما که داشتیم میمردیم از خنده.
نظر بدید هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه رو اب بخندی
@@@($# دهکده ی خاطرات#$)@@@@...برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 184
اقا امروز ریاضی داشتیم،معلم ریاضیمون هم از اون ادمشه
چند نفر از دانش آموزای کلاسهای دیگه هم رفته بودن تو حیاط مدرسه و واسه رزمایش آماده میشدن
با صدای بلند از جلو نظام میگفتن و معلم ما هم تمرکزش بهم میخورد، به من گفت که از پنجره بهشون بگم که با صدای آروم تر داد بزنن
منم رفتم پشت پنجره گفتم:از جلو نظام،اونا اینبار با صدای بلندتر گفتن:الله
اینبار دیگه بدتر تمرکز معلم بهم خورد و کلاس هم منفجرید
هیچی دیگه،نامرد دستش سنگین بود......بدنم کوفته شده
لامصب من خواستم کلاستو از اون سردی و بی روحی بیرون بیارم،این بود جواب کارم
منم نشانه ی اعتراض کلاس رو ترک کردم(البته مدیونید اگه فکر کنید اون بیرونم کرد)
نظر یادتون نره
@@@($# دهکده ی خاطرات#$)@@@@...برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 153
برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 181
برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 180
**--اطلاعیه ی مهم سایت خاطره --**
از شما عزیزان بابت دیدن این وبلاگ ممنونیم .
لطفا خاطراتی که دوست دارید دیگران هم ببینند در نظرات این ژست قرار دهید
@@@($# دهکده ی خاطرات#$)@@@@...برچسب : نویسنده : م. عیسی nowto بازدید : 170